هرچی که بخوای توی این وبلاگ هست
لطفا نظر دهید
|
|||||||||||||||
شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده : سپهر اکبری لایل ناکامی شیرازی ها 1.آمو ولوم کن 2.آمو حوصلم نمشه 3.آمو صلوات بفرس 4.آمو بیزو بعد 5.آمو فایده نداره 6.آمو صلاح نیس 7.آمو ولش کن 8.آمو تو هم حال داری ها 9.آمو ... نوم نمی قوانین شیراز 1.سعیكنیدروزها استراحت كنید تا شبها راحت بخوابید! 2.درنزدیكیتخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشته واستراحتكنید! 3.ایستادنبه راهرفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد! 4.جاییكهمیتوانید بنشینید چرا میایستید؟ 5.كارامروزرا به فردا موكول كنید و كار فردا را به پس فردا! 6.اگرحسكار كردن به شما دست داد كمی صبر كنید تا این حس کاذب از شما بگذرد! 7.ازهمهدیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع كردن سفره بهشماتحمیل نشود! 8.برایكارهمیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید! 9.درمیهمانیهاحتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید! 10.بهخوابنگویید كار دارم به كار بگویید خواب دارم!
شیرازیه ده تا پیتزا رسونُ کشته بود بهش گفتن چرا اینکارُ کردی؟ گفت چون شیراز تا حالا قاتل سریالی نداشته گفتن حالا این همه آدم! چرا پیتزا رسونها رو انتخاب کردی؟ گفت آخه بقیه خودشون نمیان دم در
آیا می دانید چرا مجسمه طاووس را ورودی شهر شیراز قرار داده اند ؟ چون طاووس در طول سال کمتر از صد متر راه می رود و با وجود زیبایی ظاهر ، تنبل ترین پرنده ی دنیاست ! هی داره صدام میکنه میگه پُشو بیو. عامو هم پُشَم هم بیام خو من پُ میشم، تو بیو شیرازیه قطع نخاع میشه یک هفته بعد علائمش آشکار میشه وُی آقُ نَمشُد تخمُی هندونه هم مث طالبی یی جُ بود ایجور پخش و پَرَ نبود. حال ندارم یکی یکی جمشون کنم .. نارنگی میوه شیرازی هاست ..... نه نیاز به شستشو دارد و نه نیاز به چاقو ...! ...خوشا به حال آن شیرازیهایی که بیهستهاش نصیبشان میشود شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : سپهر اکبری به غضنفر یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی. شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : سپهر اکبری سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه میکنند. قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند… بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده. این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد
و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان هزار تومان باقیمانده کجاست ؟ طراح سوال : سپهر اکبری
معما تا جایی که شاگرد دوهزار تومان رو برای خود و سه هزار رو به آنها پس میدهد درست است اما مشکل اینجا وجود داره که وقتی نفری ۱۰۰۰ میگیرن در واقع نفری ۹۰۰۰ تومان پرداخته اند که ۹۰۰۰*۳=۲۷۰۰۰ و + ۲۰۰۰ میشه ۲۹۰۰۰ تومان!!!! اشتباه همین جاست که نباید ۲۷ رو با ۲ جمع کرد و درواقع باید آنها رو از هم کم کرد.(۲۵+۲ تومان پول شاگرد =۲۷) یعنی سه نفر ۳۰۰۰۰ تومان پول دادند که سه هزار تومان رو شاگرد به آنها برمیگرداند پس آنها ۲۷۰۰۰ تومان دادند که ۲۰۰۰ تومان رو شاگرد برداشته و ۲۵۰۰۰ هزار تومان رو بابت پول ساعت پرداخته اند. به همین سادگی شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: 8:50 :: نويسنده : سپهر اکبری
پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو ميبينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده! هل نده زشته ، خودم ميرم!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
طرف عروسي ميكنه، هفته بعد دست خانوم رو ميگيره ميبره دكتر ، ميگه: اقاي دكتر ما بچه دار نميشيم!! دكتره ميپرسه: چند وقته ازدواج كردين؟ طرف ميگه: يك هفته است!! دكتره شاكي ميشه، ميگه: داداش من، اين زنه ، مايكرووِيو كه نيست
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، ميگن انگل داری
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
به دختره مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
غضنفر ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نميرسه، بقيه برن. غضنفر ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمعتر وايسين نون به ما هم برسه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
غضنفر میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب ..... از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه دفعه يه پسره داشته راه ميرفته ميخوره زمين هواااااااااا ميره نميدونی تا کجاااااااا ميره
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يارو زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه بچه خوشگله ريش بزی ميذاره ، گرگه مياد ميخورتش
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ، سينه ميزنه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
به غضنفر ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
!!!! يه دفعه پليس (غضنفر) را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... غضنفر ميگه بايد با اينها جمله بسازم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني پسره با خوشحالي گفت : آخ جون فوری ميرم زن ميگيرم دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، اولی ميگه ماشينش با من ، دومی ميگه نهارش هم با من ، سومی هم ميگه تخمه و چای هم با من ، چهارمی ميگه پس حالا که همتون يه چيز ميارين منم داداشم را ميارم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
فرق يك مرد با يك گربه چيه؟ - يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي بهش غذا ميده, اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
طرف خيلي شاكي ميره ثبتاحوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُچهره ! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ خشايار ميگه: خشايار انچهره!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
یه نفر ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي و سنگ ميزنن درش ميارن!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
دو نفر رفته بودن شكار، اولی از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. اولی جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه رفیقش همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. یارو يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گمشو ! مگه من زدم؟!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦
جمعه 22 آذر 1392برچسب:-, :: 19:19 :: نويسنده : سپهر اکبری چيستان هاي نيكو با جواب یکصدوچهل چیستان پرسشی . .
![]() ![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
|||||||||||||||
![]() |